نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





برای خودم می نویسم

براے دل خـــودم مے نویسم ...


براے
دلتنگــے هایــم

براے
دغدغــہ هاے خـــودم


براے شانہ اے کہ
تکیہ گاهــم نیستــــ !


برای
دلے کہ دلتنگم نیست ...


براے دستے کہ
نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ...

براے خودم مے نویســـم !

بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.!...
 

[+] نوشته شده توسط Girls only در 19:0 | |







بالش خیس

شب که مــــی خـــواهَم بخــــوابم..

بـا خودم اتمـــــــام حُجــَــت مــی کنم...


که دیگــــــر نه اشکــی از چشمـانم فـــرو آیــد...


و نه نگاه هـــــــایم خیس آب شونـــد...


امـّـا صُبــح که بـــلنـــد مــی شوم...


مــی بینم که بالِــشَم خیس خیس است !!!


[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:59 | |







گم شده ام

 گم شده ام

خودم را گم کرده ام

آهای "من " کجایی؟!

 


[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:58 | |







کودتای دلم...

امشب یهو دلــــــــــــم کودتا کرد...

 

تو رو می خواســـــــــــت..
.
.
.
.
ســَـرَم رو کردم زیر ِ بالشت

 

آروم به دلـــــــــــم گفتم

 

خــــــــــفه شو....

 

دوره دموکراسی گذشته.... می زنم لهـــــــــت میکنم!!!!!!!!


[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:57 | |







آرامش گم شده...

چیزی را گم کرده ام

شاید هم کسی را...

و یا... شاید خودم را...

هر چه هست تو نیستی!

تو تنها جزئی از زندگی منی

که هیچ وقت گمش نمی کنم...

آرامشم را گم کرده ام...

سکوتم، و اعتمادم...

حس با هم بودن را دیگر حس نمی کنم!

اعتماد داشتن را نمی فهمم!

آرامشم را نمی یابم...

باید همین حوالی باشد

آرامشم را می گویم!

شاید من زیاد دنبالش نگشته ام!

صندوقچه ی قدیمی مادر بزرگ را هم

خوب زیر و رو کرده ام اما نیست!

نه اینکه از اول نبوده ها!

الان نیست...

بودنش را خوب یادم هست!

و حتی رفتنش را...

شاید چون پشتش آب نریختم

بازنگشته...

آرامشم را می گویم!

شاید چون قدرش را نمی دانستم نمی آید...

چقدر جایش در زندگی ام خالیست...

زیاد که می گردم، خودم را هم گم می کنم!

کاش تو می آمدی از دور  برای کمک!

اینجا همه چیز بهم ریخته

و من لابه لای همه ی گم شده هایم

گم شده ام...!


[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:56 | |







 

زنـدگــی انـگــار 
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !! 
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم
او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام 

هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد .... !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی ... 
خـیــالـت راحـت !!.... 
خـسـتـگــی ِ مــن 
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...


[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:55 | |







من به درک

هی روزگار !

من به درک !

خودت خسته نشدی از دیدن تصویر

تکراریه درد کشیدن من ؟!


[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:55 | |








[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:54 | |







مرگ مغزی

آرامتــر تكــانـش دهیــد...


مـَـرگ مَغـــزی شُــده...بــایـد زودتـــر دفــن شــود...


چیـــزی بــَرای اِهـدا هـــم نــدارد...


اِحســـاسَـــم استــــ !


تــــا همیـن دیــروز زنـده بـــود


خـــــودمــ دیـــدمــ ،


كِســـی لِهــــش كــــــرد و رَفــتـــــ..!

 


[+] نوشته شده توسط Girls only در 18:50 | |







فردین

نـنـه...!

هـر چـی بـدبـخـتـی کـشـیـدیـم;



گـفـتــی: "حـکـمـت خـداسـت"



بـبـیـن نـنـه...

نـیـشـونـی ایـن حـکـمـتـو بـده بـرم در خـونـش

بـگـم دِ لا مـصـب،

مـشـکـلـت بـا مـن چـیـه آخـه...؟!


[+] نوشته شده توسط Girls only در 19:29 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد